تالین ساهاکیان – آلمان
حدود نصف ماهیها و غذاهای دریایی عرضهشده در بازار از پرورشگاههای آبی میآیند.[منبع] در حال حاضر، در بریتیش کلمبیا ۲۴۰ پرورشگاه آبی وجود دارد.[منبع]
در این مقاله، نگاهی کوتاه به زندگی ماهیها در پرورشگاهها و پیامدهای آن برای خودِ ماهیها و سایر حیوانات آبزی و محیط زیست میاندازیم.
زندگی ماهیها در پرورشگاهها
پیمودنِ دریاها و اقیانوسها برای ماهیها امری ذاتی است و تمام حواس لازم برای این کار در آنها تعبیه شده است. آنها در زندانهای پرجمعیتی که ما برای آنها ساختهایم، رنج میکشند، فرقی نمیکند این زندانها داخل دریا ساخته شده باشند یا در محیطهای سرپوشیده و مصنوعی. وقتی ماهیها ۶ تا ۱۰ سانتیمتر طول دارند، از محل تخمگذاری به پرورشگاههای ماهی منتقل میشوند. بعضی از ماهیها هم در نوزادی از دریا گرفته میشوند و به پرورشگاهها آورده میشوند. این پرورشگاهها میتوانند در داخل یا خارج دریا ساخته شده باشند:
پرورشگاههای داخل دریا
برای ایجاد این پرورشگاهها، قسمتی از دریا را با تور از بقیهٔ دریا جدا میکنند. تا اینجا زیاد بد به نظر نمیرسد اما چیزی که آزاردهنده است ازدحام بیشازحد ماهیها در فضایی محدود است.
پرورشگاههای خارج از دریا
در این حالت ماهیها در آکواریومهایی که در فضای بسته قرار دارند، نگهداری میشوند. در این آکواریومها غذا، نور و حتی رشد ماهیها با سیستمهای مدرن کنترل میشود.
چه در پرورشگاههای داخل و چه در پرورشگاههای خارج از دریا، زندگی ماهیها کوچکترین شباهتی به زندگی یک ماهی در طبیعت ندارد. آنها مجبورند تمام عمر خود را در قفسهای بسیار پرازدحام بگذرانند. در این قفسها فضا آنقدر کم است که ماهیها نمیتوانند بهدرستی شنا کنند. آنها مرتب به یکدیگر یا تورهای قفس یا بدنهٔ آکواریوم برخورد میکنند و فلسهای خود را از دست میدهند. پرورشدهندگان ماهی با استفاده از داروها، هورمونها و تغییرات ژنتیکی رشد ماهیها را تسریع میکنند و عملکرد تولیدِمثل ماهیها را تحت تأثیر قرار میدهند. آمار مرگومیر ناشی از انگلها و بیماریهای دیگر و همچنین ناقصالخلقگی و آسیبهای ناشی از استرس در پرورشگاهها بسیار بالاست.
ماهیهای مضطرب
شرایط زندگی در پرورشگاههای پرجمعیت، برخورد و تعامل اجباری با تعداد زیادی ماهی دیگر، رقابت برای غذا، دخالت انسانها و تغییرات ناگهانی در شرایط محیطی مانند نور، ماهیها را بهشدت مضطرب و تهاجمی میکند. همچنین، جمعیت زیاد در این زندانها باعث میشود که ماهیها نتوانند جایگاه اجتماعی خود را پیدا کنند. آنها اغلب با هم میجنگند. این جنگها معمولاً به کشتهشدن ماهیهای کوچکتر منجر میشود. بههمین دلیل باید ماهیهایی را که سریعتر رشد کردهاند از ماهیهای کوچکتر جدا کرد. استرس دائمی همچنین، سیستم ایمنی ماهیها را بهشدت ضعیف میکند. ماهیهای پرورشی بهشدت مستعد بیماریاند.
ماهیهایی که دست (باله) از زندگی شستهاند!
بر اساس پژوهشهای انجامشده در پرورشگاههای ماهی آزاد، یکچهارم ماهیهای پرورشی رشد خوبی ندارند و بهجای شناکردن روی آب غوطهورند. پژوهشهای انجامشده روی این ماهیها نشان داده است که رفتار و ترکیب شیمیایی مغز این ماهیها تقریباً مشابه افراد بسیار مضطرب و افسرده است.[منبع]
«مارکو وینداس»، یکی از پژوهشگران، در این باره میگوید:
«من آنقدر جلو نمیروم که بگویم آنها سعی میکنند خودکشی کنند، ولی از نظر روانشناسی، آنها به آستانهٔ تحمل خود رسیدهاند و چون در همان محیط باقی میمانند، میمیرند.»
زندگی در انبوه انگلها
ابتلا به انگلها در ماهیهای پرورشی بسیار شایع است. برای نمونه، در پرورشگاههای ماهی مخصوصاً پرورشگاههای ماهی آزاد، شپشهای دریایی (نوعی انگل ماهی) بسیار فراواناند. این انگلها گوشت ماهیها را میخورند و باعث افتادن فلسهای آنها و ایجاد زخمهای بزرگ و حتی مرگ ماهیها میشوند. در پرورشگاههای خیلی شلوغ این انگلها در ناحیهٔ صورت ماهیها آنقدر پیشروی میکنند تا به استخوانهای سر برسند. پرورشدهندگان ماهی این حالت را «تاج مرگ» مینامند. احتمال ابتلای ماهیها به این انگلها در یک پرورشگاه ماهی میتواند ۳۰٬۰۰۰ برابر بیشتر از احتمال ابتلای آنها به این انگلها در طبیعت باشد. [منبع]
گروهبندی
هر ماهی در طول عمر خود چند بار بر اساس اندازه گروهبندی و به «قفس» متناسب منتقل میشود. برای گروهبندی، ماهیها به مخزنی مکیده میشوند که به چندین ردیف تور که سوراخهایی با اندازههای متفاوت دارند، مجهز است. ماهیهایی که از همه بزرگترند، پشت اولین تور که بزرگترین سوراخها را دارد، میمانند. ماهیهای کوچکتر به تور بعدی میرسند که سوراخهای آن یک درجه از تور قبلی کوچکتر است. باز هم ماهیهای بزرگتر پشت تور باقی میمانند و ماهیهای کوچکتر به طرف تور بعدی کشیده میشوند… این پروسه باعث اضطراب و حتی مرگ گروهی از ماهیها میشود.
کشتار ماهیها
تعداد زیادی از ماهیها قبل از فرارسیدن زمان کشتار میمیرند. در مورد ماهی آزاد، مرگومیر ۱۰ تا ۳۰ درصدی، آمار خوبی بهحساب میآید.* به ماهیهایی که تا آن زمان دوام میآورند، چند روز غذا داده نمیشود تا معدهٔ آنها خالی شود و پروسهٔ نگهداری از آنها پس از کشتار آسانتر شود. این مدت معمولاً ۱ تا ۳ روز است، ولی ممکن است به ۸ روز هم برسد.[منبع]
متأسفانه در هیچجای دنیا، قانون، کشتارگاهها را موظف به گیج یا بیحسکردن ماهیها در زمان کشتار نمیکند. ناگفته نماند که در بسیاری از کشورها، ازجمله ایران، این قوانین برای حیوانات دیگر هم وجود ندارد.
معمولاً برای کشتن ماهیها آبشش آنها را قطع میکنند و آنها پس از تشنجی طولانی در نتیجهٔ خونریزی میمیرند. برای کشتن ماهیهای بزرگتر با چماق بر سر آنها میکوبند و در حالیکه هنوز زندهاند، شکم آنها را پاره میکنند. برخی از ماهیهای کوچکتر اغلب با خالیکردن آب از مخزنها بهآرامی خفه میشوند یا در حالیکه کاملاً هوشیارند، در یخ بستهبندی میشوند. مرگ در یخ با زجر زیادی همراه است، در این حالت ماهیها تا ۱۵ دقیقهٔ کامل درد میکشند تا بمیرند.
پیامدهای پرورش ماهی برای محیط زیست
پرورش ماهیها، هدردادن غذا و تسریع نابودی ماهیها در دریاها
با توجه به آنکه بهعلت صید بیرویه، بیشتر منابع ماهی در دریاها بهدست بشر به یغما رفته است، یکی از اهداف مهم پرورش ماهی این است که از نابودی منابع ماهی در دریاها جلوگیری کند ولی در اینجا یک تناقض اساسی وجود دارد: بیشترین تقاضای بازار برای ماهیهای گوشتخوار مانند ماهی آزاد یا قزلآلا یا حیوانات دریایی همهچیزخوار مانند میگو یا ماهی تُن است. بهعبارت دیگر، برای فراهمکردن غذای مورد نیاز ماهیها و حیوانات آبزی پرورشی دیگر، ماهیهای دیگر مانند ساردین، موتوماهیان، ماهی خالخالی، شاهماهی و غیره را از دریا صید میکنند. سپس حبههایی از گوشت و روغن این ماهیها تولید میکنند و به حیوانات دریایی پرورشی میخورانند. برای نمونه، برای تولید یک کیلوگرم مارماهی، ۴٫۶۹ کیلوگرم، برای تولید یک کیلوگرم ماهی آزاد، ۲٫۴۴ کیلوگرم، برای تولید یک کیلوگرم میگو، ۲٫۲۵ کیلوگرم و برای تولید یک کیلوگرم ماهی قزلآلا، ۱٫۴۶ کیلوگرم ماهی از دریا صید میشود.[منبع]
همچنین، از سویا و غلات تراریخته بهفراوانی بهعنوان غذای ماهیهای پرورشی استفاده میشود. برای نمونه، برای تولید هر کیلوگرم ماهی تُن بالهآبی شمالی، ۲۸ کیلوگرم غذا به او خورانده میشود. بعضی منابع ادعا میکنند که با فرمول غذایی خاص میتوان این مقدار را به ۴ کیلوگرم کاهش داد [منبع] و از آن بهعنوان تولید پایدار صحبت میکنند ولی فراموش میکنند که حتی در اینصورت، همچنان چند کیلوگرم غذا برای تولید یک کیلوگرم ماهی تُن مصرف میشود.
بدیهی است که این روند، هدردادن پروتئین و غذاست و سبب نابودی سریعتر گونههای ماهی در دریاها میشود.
پرورشگاههای ماهی، دریاها را آلوده و اکوسیستمهای آبی را نابود میکنند [منبع]
پرورش ماهیها همان مشکلاتی را برای محیط زیست ایجاد میکند که پرورش حیوانات خشکیزی مانند گاو، گوسفند، خوک و مرغ. تراکم جمعیت ماهیها در پرورشگاهها آنقدر زیاد است که آب داخل تورها عملاً به خورشی از غذای مصرفنشده، مدفوع، آنتیبیوتیکها و مواد شیمیایی که برای کنترل بیماریها، انگلها و جلبکها استفاده میشوند، تبدیل میشود. آلایندههای تولیدشده در این فضاها و انبوه انگلهای ماهی در محیط دریا پخش میشوند و باعث نابودی دیگر ساکنان دریاها میشوند.
غذای مصرفنشده و مدفوع ماهیها در کف دریا رسوب میکنند و باعث ایجاد باکتریهایی میشوند که اکسیژن آب را مصرف میکنند و زندگی حیواناتی مانند صدفها یا هشتپاها را که برای زندگی به اکسیژن کف دریا نیاز دارند، به خطر میاندازند.
مواد شیمیایی مورد استفاده در پرورشگاهها در کف دریا رسوب میکنند و ساختار و ترکیب شیمیایی رسوبات کف دریا را دگرگون میکنند.
بدیهی است که تأثیرات زیستمحیطی پسماند پرورشگاههای داخل دریا بیشتر از پرورشگاههای خارج از دریاست، چون فضولات، مواد شیمیایی، فلسها و اجزای تفکیکشدهٔ بدن ماهیها مستقیماً به آب دریا منتقل میشوند ولی بیشتر پسماند پرورشگاههای خارج از دریا هم در نهایت از دریاها سر در میآورند. بههمین دلیل، این تأثیرات محدود به پرورشگاههای داخل دریا نمیشود.
ماهیهای فراری، خطری دیگر برای محیط زیست
بیشتر ماهیهای پرورشی دستکاریِ ژنتیکی شدهاند تا مثلاً سریعتر چاق شوند یا بیشتر غذا بخورند یا با شرایط اقلیمی مانند سرمای زیاد کنار بیایند چون از محیط طبیعی دیگری به محیط پرورشگاه آورده شدهاند. هر سال میلیونها ماهی پرورشی در نتیجهٔ سیل و طوفان و شرایط طبیعی دیگر، خرابی تورها یا خطاهای انسانی از تورها فرار میکنند. این ماهیها با ماهیهای وحشی جفتگیری میکنند و نسلی از ماهیها را به وجود میآورند که از نظر ژنتیکی برای زندگی در محیط طبیعی مناسب نیستند مثلاً به مقدار غذایی نیاز دارند که در طبیعت در دسترس نیست و دچار قحطی میشوند یا با مصرف زیاد مواد غذایی، تعادل چرخهٔ محیط دریا را به هم میزنند، یا طول عمر کمتر و سیستم ایمنی ضعیفتری دارند. این مسئله، سبب نابودی بیشتر ماهیها در دریاها میشود.[منبع ۱ و منبع ۲]
چاره چیست؟ آیا ماهی غذای سالمی نیست؟
معمولاً در مورد مزایای مصرف ماهی سخن فراوان است ولی کمتر کسی به خطرات مصرف ماهی، چه از نوع پرورشی و چه از نوع صید شده اشاره میکند:
با توجه به آلودگی آب دریاها مخصوصاً آلودگی به فلزات سنگین و همچنین آلودگی آب پرورشگاههای ماهی به مواد شیمیایی، مصرف زیاد ماهی میتواند خطراتی برای سلامتی مصرفکنندگان مخصوصاً زنان باردار و نوزادان متولدنشدهشان، کودکان و افراد مسن ایجاد کند.[منبع]
همچنین، آنتیبیوتیک مورد استفاده در پرورشگاهها میتواند سبب بهوجودآمدن باکتریهای مقاوم به آنتیبیوتیک، در انسانها شود.[منبع]
از طرف دیگر، همهٔ ویتامینها و املاح معدنیِ موجود در ماهی را میتوان با مصرف غذاهای گیاهی فراهم کرد. همچنین، مواد غذایی گیاهی میتوانند تمام پروتئینهای مورد نیاز بدن را فراهم کنند. در واقع، مهمترین وجه تمایز ماهی با سایر غذاها که سبب میشود در مورد آن تبلیغ فراوان شود، وجود اسیدهای چرب امگا ۳ با زنجیرهٔ بلند (EPA و DHA) است. ماهیها این روغنهای امگا ۳ را با خوردن جلبکهای میکروسکوپی به دست میآورند. امروزه تولیدکنندگان زیادی این روغنها را مستقیماً از ریزجلبکهایی که معمولاً بهصورت آزمایشگاهی کشت میشوند، تولید میکنند. بهعبارت دیگر، امروزه دیگر برای دریافت امگا ۳ با زنجیرهٔ بلند نیازی به مصرف ماهی نیست بلکه میتوان مستقیماً آنها را از جلبکها دریافت کرد. در صورتیکه این روغنها از جلبکهای کشتشده در آزمایشگاه گرفته شوند، بسیار سالمتر و مطمئنتر از ماهی و روغن ماهی هستند، چون به مواد آلایندهٔ دریاها و مواد شیمیایی مورد استفاده در پرورشگاهها آلوده نشدهاند. برای آگاهی بیشتر در این مورد، به مقالات قبلی در همین نشریه در مورد تغذیهٔ گیاهی مراجعه کنید.
سخن آخر
صنعت ماهیگیری و پرورش ماهی هر دو رنج و شکنجهٔ زیادی به ماهیها و حیوانات دیگر تحمیل میکنند، دریاها را از حیوانات خالی میکنند، تعادل اکوسیستم دریاها را به هم میزنند و آسیبهای جبرانناپذیری به محیط زیست وارد میکنند. ماهی، یک غذای پایدار برای جمعیت ۸ میلیاردی و روزافزون بشر نیست.
خوشبختانه با وجود تنوع بیسابقه در غذاهای گیاهی و همچنین، تولید مستقیم روغنهای امگا ۳ با زنجیرهٔ طولانی از جلبکها، امروزه ما کوچکترین نیازی به مصرف ماهی نداریم. این تنوع ما را در مقابل یک پرسش اساسی قرار میدهد: آیا واقعاً میخواهیم بههمین منوال ادامه دهیم یا میخواهیم نقطهٔ شروع جدیدی برای زمین و حیوانات باشیم؟
*“Eating animals“ by Jonathan Safran Foer